چنگ می برم به پارچه دور گردنم و زیر سایه نسترن اشک می ریزم. راه میوفتم از گوشه تا مدرسه خواهر کوچیکه که پرنسس و دوستاش بدو بدو میان و تا خود خونه موشکافانه از شیشه ماشین به دونه های سفید رنگ گرده ها نگاه می کنن و از خودشون می پرسن یعنی اینا از کجا دارن میان. ریز ریز تو دلم می خندم و چیزی نمیگم که خواهر کوچیکه با داد کوچیکی می گه بچه هاا!! فهمیدم.. امروز غاز لوبیای سحرآمیز پر پر شده و اینا پر های اونن که دارن میبارن از آسمون. بیدار میشم و از لا به لای چشمهای پفی شاخه شاخه های بنفش می بینم روی میز ناهارخوری. یکمی که با جیغ جیغ های خفه قربون صدقه زیبا خانوم می رم بابک از اون پشت مشتا می گه نری توی پنجره که با بینی میرم توی پنجره. یکمی بالای سرش می شینم و می گم ولی مامان کنسلش کن.. درس دارم و در میرم. پس ساقه های نرم گلهام هرس می کنم، براشون اسم می ذارم و توی آبی جلوی دراور تنهاشون می ذارم. گریسی و مونی و تافی. پشت به غروب رز ها داشتم فکر می کردم روزی اگه بیاد و یاس نباشه؛ دنیا خالی می شه از خوبی و قشنگی هاش. کاشکی وقتی میای از دریا با خنده ها و خاطره ماسه ها بیای گل من. خوبه که نمی تونی پیانوتم ببری با خودت؛ میدونی چی.. می مردم من از حسودی.
Never was there ever a boy so pretty-
یادم اومد امروز فلاسک خانوم صارمی شکستم. دستم خورد و کیفم کشیده شد و بوم!! وقتی آژانسم گرفتم و می گفتم بهشون بغلم کردن و گفتن ارزشش نداره. داشتم فکر می کردم آخرین باری که یک نفر بغلم می کرد.. بنفش شد و فرار کرد. داشتم فکر می کردم عدد مورد علاقم ام بیست و هشت باشه و داشتم فکر می کردم به عدد مورد علاقه تو که بیست و پنج بود. و داشتم فکر می کردم بعد با انگشت اشاره نشون دادن اون زردکا به بابک به تجدید نظری آنی در مورد فصل مورد علاقه ام. و داشتم و داشتم و فکر می کردم و فکر می کردم. آها.. مخابرات؛ چشونه؟ چیکار می کنن اون تو؟؟ شاید یه نفر باید بره بگه بهشون اگر صدای ما رو ندارن این بیرون پس قبل از این دست بردارن از سیم خواری شهری.. هی با شما هام چایی صد تومن.. پوففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففف. لاکشمی من؛ تو میدونی من بی چایی می میرم. با من مهربون تر از این باش که با منو کافه هایی. بوس.
فکر می کنم و فکر می کنم و فکر می کنم. صدای شعر خوندن بابک؛بابا از فکر میاره من به میز شام: تو مو بینی و من پیچش مو تو ابرو و من اشارات ابرو. با ابرو نگاه می کنه به پرنسس و می گه چقدر خوشگلن موهات عزیزم؛ به من و می گه اگه بر نمی خوره ولی به بهار. فرو میرم تو فکر سفر و رامسر و فکر می کنم به زمین چمنی که تو بغل اون سال بالایی مو پریشون اوپنهایمر می دیدم. صدای جیغ از رقص دخترا و موزیک اون تولدی که نمیدونم تولد کی. هفت اردیبهشت؛ زیر مهتاب اون شب بهار می نویسم تولدت مبارک بچه؛ نه فوری ولی یکمی زودتر از کمتر فوری شدن ایرپلن مود روشن می کنم. اه زن.. کاشکی پری مهربون امشب لازانیا بذاره زیر بالشتمون.
زیبا بغلم می کنه و می گه بچم گوشتاش آب رفته
اسم درس میاد دلم گریه می خواد
- ساندکلود شما هم اپل کست شده؟ وای وای.. چه نازه
امروز که پرنسس خونمون برگشتنی از بازارچه مدرسه شون برام شمع گل صورتی هدیه می آورد؛ دستاش بوی آب نبات می داد. بعد از یازده ساعت پای میز و صندلی نشستن و خوندن و خوندن و خوندن یادم اومد حالا دو روز شده که آنلاین نشدم. پیام ها رو می خوندم و این ریلزی که موحنایی برام فرستاده بود.. می دیدم و باخودم می گفتم چه خوب شد که دیشب ندیده بودمش تا امروزمُ تاتی تاتی برای بغل کردنش ندویدم سرکلاس و تا تونستم از آبشار طلا شات های آبی و طلایی انداختم.
- شاید اینجا نه
آیا درس خواندن زیاد مرض خلی می آورد؟ بلی
-
نمیدونم چی بگم خیلی
حس می کنم اسکای بلاگ راحت تر می نویسم از بیان
یه چنل زدم تا از این به بعد اون تو بگم؛ به خودم اومدم و پاکش کردم
-
با کمک بابک بعد از خرابی لنز نیکون
لنزی خریدیم جدید
اینجا نگفتم ولی از عکس ها تا پست قبل هست از کار ها
-
آه فوجی بوجی موجی نازنازی من 🌷🎀🐇
-
کار ها؟ یکجور می گم شوخی جدی انگاری عکاسی چیزی ام
-
از وقتی ستاره یاس روشن نمی شه از بیان
غمم گین شده خیلی خیلی
اگه اینجا رو می خونی زشتی خیلی خیلی
برامم مهم نیست هرجا هرکجا که بری می درخشی
به قول بابک ما رو دور ننداز:") ما بیشتر از تامبلر دوست داریم. بازم بیا و بنویس گلی
-
Go and sneak us through the rivers
-
چه خوشگله ماه
نینی درآورده پنیرکم
تا برگ هاش سرحال تر بشن
اسم باید بذارم رو پاجوشش؛