هیــ ،چ.

به سوی دو هزار و هفتصد و چهل و پنج آسمان و فراتر از آن

هیــ ،چ.

به سوی دو هزار و هفتصد و چهل و پنج آسمان و فراتر از آن

۹ مطلب با موضوع «از دست چرک نویس» ثبت شده است

r37093_DSC_1170.jpg (4454×2827)

 

c842630_DSC_1161.jpg (4496×3000)

 

g137109_DSC_1155.jpg (4496×2928)

 

ممنونم یاس

تو روزنه نورِ روزها، عکسها و لبخند های من بودی.

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۴۶
نِگــ را

نه

قصه بگو

آخرین قطار خالی از سوت آمدن هاست

تمام نمی شوم

نخواستم، می خواهم که تمامت شوم

قصه بگو

اشک می ریزی که خزر شوم

من از نخواستن اولین رفتن خواستم تمام شوم

خواستم که تمامم شوی

گونه هایم را به باد دادم

اشک بریزی، آسمان خزر می بارد

 

صبح سرمه های آیینه از نگاهی شکست

که قلبش را به عینکش سنجاق کرده بودم

نامش من بود

مادرم می گفت خیابان میراث پسر هاست

من به کوچه رفت و دید از سوت شبکور ها

نیامدنت را که بر جای پای رهگذر لِی لِی می کرد

قصه بگو

شب که شود

جوهرم تمام نشود تمام می شوی

شب که تمام شوی خیابان که زیادت شود

قصه ارثیه کوچه به توست

 

 

۲۱ اسفند ۰۲ ، ۰۱:۴۹
نِگــ را

یاس؛

.

 

امروز فکر می کردم به تعبیر خوابت و دوساعتی که به بهونه از برنستاین گوش می دادم. یادم افتاد دو سال پیش که از طرف دوستی دعوت بودم به دورهمی ای به بهونه تماشای داستان وست ساید از اسپیلبرگ. و منی که به بهونه کلیشه به اون مهمونی نرفت و تا صبح همون شب دوساعتی از جروم رابینز دید. امروز فکر می کردم به تعبیر خوابت و کلیشه بودن همه چیز. اینکه خود از کلیشه گفتن هم بهونه کلیشه ست. و کلیشه بهونه هم از کلیشه گفتن.

غلط گیر هارو از جیب من بردار سینیور،

همه چیز بهونه ست.

اینکه تو به فکر من غنچه می زنی و از فکر پاس نشدن این ترم به خنده می اندازیم. اینکه من فکر می کنم به فکر تصمیم، تصمیم به فکر اولین چاپ. اولین بارِ اولین چاپ. پرتره ای از تصویر خنده تو و پلیور آبی. تصویر پلیورآبی و چنار مهربون و جوب آب های نامهربون شهر. تصویر جوب آب های شهر و فکر به اینکه اگه عکسها بو داشته باشن، دستهای عکس تو باید بوی پرتغال و قهوه بده. امروز سرکار ادبیات رو کرد بهم و گفت در کنج عزلتم دردم از ته کلاس نشستن چیه. صداش دلسوز بود و اسمم بعد از نیمسال از جلوی کلاس تدریس و از ته کلاس یادگیری از یادش نرفته بود. هیچ جواب دادم. امروز که به فکر من غنچه زدی و سرکار ادبیات رو کرد بهم؛ میدونستم که جوابم نه ردی از کلیشه داشت و نه بهونه. اسمم از یادش نرفته بود چون بالاترین نمره از ته کلاس به اسم منی بود که تکلیفی نمی نویسم و دردم از بهونه هیچ، کلیشه شدن.

 

+ بفرمایید نذری

شعبه حلیم پزی پاسارگاد و دروازه ناتمام.

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۲۷
نِگــ را

                                                                                                                                                                                                                                              

.

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۲۲
نِگــ را

.

 

 

.

 

.

 

.

 

پیچیدنت به هرم استعاره ها

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۴۶
نِگــ را

بعد از روزها رو باریدن، و دریا ها رو پارو زدن

امروز، به اجری هم می شکستم

امروز که بعد از شب ها رو پارو زدن

و مرداب ها رو چکیدن

زنده بودم

و سبز

 

با

تو

رو

به

ما

 

از

دست

بدایت

به نهایت

 

-یک بال چپ،، یک بال راست

مهتاب، صدا، پرواز 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۲ ، ۰۰:۴۳
نِگــ را

گناه نگاه این دختر من و یاد تو میندازه؛ توی یه دنیای دیگه

وقت هایی هست که فکر می کنم اگه بهش اجازش و بدم، بهم اجازش و می ده که ببوسمش

وقت هایی که لبخندش به فرق چتری هاش پوزخند می زنه و انگشتهای ظریفش و زیر پلیور سفیدش پنهون می کنه

تو اونجایی و با یک سینی از کیک های شکلات بهم نگاه می کنی، نگاهت می کنم. از خنده بچه ها بیشتر و از جیغ کلاغ کمتر. تو سبزی، رنگ اما صدای تو نیست. می بوسمت. پینه انگشتهات رو بیشتر از خط لبهات. فرق موهات رو بیشتر از چروک چشمهات. توی یه دنیای دیگه آزادی، رها نه.

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۰۲ ، ۱۷:۰۷
نِگــ را

تو از شب میای و از خواهش روزهای رفته اشک می ریزی. من با سر کشیدن عطر یاس از توازن می گم. که زیبایی اون به قدر شعار از شعر های من پرتناقص. نقص در نهایت بی نقصی و کوتاه به فریاد صدا.

 

.

 

می تونم بهش گوش بدم و از اسفند کام بگیرم

فندک بگیرم زیر خاکستری روزها و دست ببرم به پر های کلاغ.

تو اونجایی و اشک می ریزی

اون از اشک ها و تو غنچه می زنه

و اگه به ماه بگه دست از تابیدن بردار

طهران از نور موهاش یخ می زنه

زیباست، زیبا

و زیبا تر

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۲ ، ۲۳:۰۹
نِگــ را

.                                                                                                

- غنچه یاس

قاصدک انتظارات رو به باد بسپر

با من از نوروز فصل ها و تکرار روزها بگو.

 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۷:۵۷
نِگــ را