؛

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

do.php (1080×671)

بذار تا دست هات شونه هام بگیره

و بعد برو

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۴ ، ۱۹:۰۵
بهار ،.

درایو بی عزیزم.

هربار که اینکار باهام می کنی من تا چند روز بعضا چند ماه از عکس انداختن متنفر می کنی. ازت متنفرم. متنفرم. متنفرم. به شکمت چنگ می زنم تا بچه های من بهم پس بدی. میدونی چیه.. کاشکی پاره بشی. اون شات های بی مهابا همه ی بغض و خنده های من توی دلشون داشتن. نه.. باورت نمی کنم و برای عزیزای دلم گریه می کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۴ ، ۰۱:۳۳
بهار ،.

من و تست توی دستم. فنجون قلب قلبی ای که نورا برام خریده. نورا امسال کلاس دوم می ره. فکرم سرکلاس اول صبح. پایین میز دخترا نشستم و نازی ژلیش ناخن هاش نشونم می ده. دست هاش ناز می کنم و با ذوق می گم دست های پری دریایی. دخترا با افسوس می گن بهااار. ستایش می گه بهار همیشه یه کلمه برای زیبایی بخشیدن به چیزها توی ذهنش داره. فروردین میاد و عصر جمعه پنج شش هفت هشت تایی دور تا دور میز الاچیق نشستیم و سن سباستین می خوریم با حلیم. می گم بچه ها.. اون پیچک ببینید. ستایش می پرسه کسی اسمش می دونه؟ من می گم آبشار طلا. دخترا که با جیغ جیغ می گن واقعااا. ستایش می گه نه این فقط اسمی که بهار بهش داده لابد باید گل اکبری ای چیزی باشه. با خنده می گم نه ستایش نه؛ باور کن. اشک حلقه می زنه پشت سیاره ی مردمک هام. دلم تنگ می شه برای خوابوندن نورا روی پاهام و نوازش طلایی موهاش. همین؟ خستم برای تایپ بیشتر؛ به گمونم همین.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۴ ، ۰۰:۴۱
بهار ،.

do.php (4288×2848)

 این از ضعف من نیست مامان؛ از قدرت دنیاست

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۳۱
بهار ،.

Les parois de ma vie sont lisses -

Je m’y accroche mais je glisse

.Lentement vers ma destinée 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۰۰:۰۵
بهار ،.