؛

Mourir d’aimer

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۱۲:۰۵ ق.ظ

Les parois de ma vie sont lisses -

Je m’y accroche mais je glisse

.Lentement vers ma destinée 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۰۴
بهار ،.

نظرات  (۵)

اگه آخر بهار بعد؛ همه چیز اونطوری پیش نره که همه ی این سال ها انتظارش می کشیدم. دلم می سوزه. ته می گیره دلم. می شه ته دل سوخته و بی مزه. کاشکی آخر بهار بعد همه چیز همونطوری پیش بره که همه ی این سال ها انتظارش می کشیدم. نسوزه دلم. ته نگیره دلم. بشه ته دل طلایی و برشته. کاشکی.

راستی.. آنتوریوم

راستی من می میرم براش

چهره ای از خودآزاری. مثل اینکه دستم می ره به ورق زدن اون نوشته ها و چشمهام سر می خوره. بغض گلوم می جوه و نمیدونم.. نمی تونم. نمی تونم فکر نکنم به حسرت اون لحن پشت تلفن، مترو و قصه های غصه دار مترو. یا که گریه نکنم. مرور نکنم و نگم ولی بهار تو خوب تر از اونی که خودت مقایسه بکنی. تقصیر تو نبود. تو اونجا نبودی. نبودی که کمک بکنی. اگه می بودی حتما کمک می کردی حتما. ولی.. نمی تونم

کابوس می بینم با چهره های رقت انگیزی که خنده های طولانی و کریه دارن.

لبریز می شم و پر. خالی می شم و پوچ. لبریز و پر. خالی و پوچ. لبریزِ لبریز. پرِ پر. خالیِ خالی. پوچِ پوچ.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی