بعد از روزها رو باریدن، و دریا ها رو پارو زدن
امروز، به اجری هم می شکستم
امروز که بعد از شب ها رو پارو زدن
و مرداب ها رو چکیدن
زنده بودم
و سبز
با
تو
رو
به
ما
از
دست
بدایت
به نهایت
-یک بال چپ،، یک بال راست
مهتاب، صدا، پرواز
گناه نگاه این دختر من و یاد تو میندازه؛ توی یه دنیای دیگه
وقت هایی هست که فکر می کنم اگه بهش اجازش و بدم، بهم اجازش و می ده که ببوسمش
وقت هایی که لبخندش به فرق چتری هاش پوزخند می زنه و انگشتهای ظریفش و زیر پلیور سفیدش پنهون می کنه
تو اونجایی و با یک سینی از کیک های شکلات بهم نگاه می کنی، نگاهت می کنم. از خنده بچه ها بیشتر و از جیغ کلاغ کمتر. تو سبزی، رنگ اما صدای تو نیست. می بوسمت. پینه انگشتهات رو بیشتر از خط لبهات. فرق موهات رو بیشتر از چروک چشمهات. توی یه دنیای دیگه آزادی، رها نه.