12:00+2
يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ
امروز که پرنسس خونمون برگشتنی از بازارچه مدرسه شون برام شمع گل صورتی هدیه می آورد؛ دستاش بوی آب نبات می داد. بعد از یازده ساعت پای میز و صندلی نشستن و خوندن و خوندن و خوندن یادم اومد حالا دو روز شده که آنلاین نشدم. پیام ها رو می خوندم و این ریلزی که موحنایی برام فرستاده بود.. می دیدم و باخودم می گفتم چه خوب شد که دیشب ندیده بودمش تا امروزمُ تاتی تاتی برای بغل کردنش ندویدم سرکلاس و تا تونستم از آبشار طلا شات های آبی و طلایی انداختم.
- شاید اینجا نه
۰۴/۰۱/۲۵