الکرمه کیف تمیل
جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۵۹ ق.ظ
صبح که می شود درتلاشم تا چیزی به تازی بنویسم و چیزهایی در مخ زبان نفهم ضد عربم بکارم. از تاریخ که بسم الله می گویم، طلوع می شود و با لعن و نفرین دهان خواهر را از خنده به صین و معنای چین چسب می زنم. صبح نوشتم زوال می تواند آفریننده باشد و غروبش تگرگ ها از آسمان خدا به سر و بهتر از آن لیوان آب هویج نازنینم سقوط کردند. این هم به پای رکعت هایی که قضا کردم بنشانیم؛ زوال همانقدر که از سر تدریج است و آرامی می تواند به رضای آفریدگار به آفریدنی برق آسا نیز باشد. این زر روز را که شب کاشتم رعد و برقش را حواله سقف اتاقم کرد، من دیدم کلاغی به زوالی برق آسا مرد. جوهره قلم را بر دستانم مهر می کنم و می گویمت
پس در توفان و آن زوالِ تدریج دارِ برق آسایِ بارش چیست
که مرا این چنین رام طبیعت می کند؟
۰۲/۱۲/۱۸
- سماک