؛

رویای کابوس و بهتی غلیظ.. از خواب می پرم. می بینم باهوشی که من باشم روی مبل هال بیهوش و افتاده ام. طاق باز دراز می کشم و با چنگ دستهام پلیور پشمی‌م از تنم می کَنم. ساعت دیواری؟ من کجا تو کجایی؟ ساعت دیواری می گه پنج تا خونه ی دیگه مونده تا کوچ عقربه کوچیکه برسه به کوچه ی کمر باریک دو. ساق دستهام زیر سرم حلقه می کنم. اشکهام سرسره ان یه سرسره ی قرمز اناری بر وزن بهاری. گونه هام پل سرخس. روشنی کوسن.. لباس عروس نار نخورده. به مهر سال دیگه فکر می کنم. می خوام که بهت زنگ بزنم. با خودم می گم طبق معمول برنامه ی سه شنبه های شما یا هارمونی می نویسی یا که خوابیدی. نمی تونم. نمی تونم تا با شاخه ها بدوم و پاهام به اتاقم برسونم تا بهت زنگ بزنم. چشمهام می بندم. اسب های وحشی توی فکرم میان، نعره می کشن و میرن. خوابم می بره. خیلی زود. خیلی زود خوابم می بره یا خواب من می بره؟ نمی دونم. هنوزم می خوام بهت زنگ بزنم. ولی امروز من بجای تو می نویسم و تو به خواب جنگل رفتی کوالا لالای من. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۴ ، ۱۰:۱۲
بهار ،.

i383651_DSC_0508.jpg (4288×2848)

- چی بگم

از بس اندی گوش دادم خل شدم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۴ ، ۰۱:۲۱
بهار ،.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۴ ، ۲۱:۲۶
بهار ،.

اخر بنفش رنگ این خط، قرار ما؛ سر پل ارزو.

توی اغوش می گیرمت دخترکم و می گم بهت زیبا بودی باوقار و شجاع. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۴ ، ۰۰:۲۴
بهار ،.

بعد از هفتاد ساعت پشت میزت نشستن کف اون دستی که کتک خورش ملس تر باشه جلوی گوشت می گیری تا گریه کنی؛ ولی درستم بخونی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۴ ، ۲۲:۲۳
بهار ،.

نور چشمم. من در هم می شکنی و به روی هردو بالم گل بوسه می کاری

چقدر جادو داری توی دست هات چقدر نور چقدر تلاءلو توی چشمهات

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۴ ، ۰۰:۱۹
بهار ،.

do.php (1080×671)

بذار تا دست هات شونه هام بگیره

و بعد برو

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۴ ، ۱۹:۰۵
بهار ،.

درایو بی عزیزم.

هربار که اینکار باهام می کنی من تا چند روز بعضا چند ماه از عکس انداختن متنفر می کنی. ازت متنفرم. متنفرم. متنفرم. به شکمت چنگ می زنم تا بچه های من بهم پس بدی. میدونی چیه.. کاشکی پاره بشی. اون شات های بی مهابا همه ی بغض و خنده های من توی دلشون داشتن. نه.. باورت نمی کنم و برای عزیزای دلم گریه می کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۴ ، ۰۱:۳۳
بهار ،.

من و تست توی دستم. فنجون قلب قلبی ای که نورا برام خریده. نورا امسال کلاس دوم می ره. فکرم سرکلاس اول صبح. پایین میز دخترا نشستم و نازی ژلیش ناخن هاش نشونم می ده. دست هاش ناز می کنم و با ذوق می گم دست های پری دریایی. دخترا با افسوس می گن بهااار. ستایش می گه بهار همیشه یه کلمه برای زیبایی بخشیدن به چیزها توی ذهنش داره. فروردین میاد و عصر جمعه پنج شش هفت هشت تایی دور تا دور میز الاچیق نشستیم و سن سباستین می خوریم با حلیم. می گم بچه ها.. اون پیچک ببینید. ستایش می پرسه کسی اسمش می دونه؟ من می گم آبشار طلا. دخترا که با جیغ جیغ می گن واقعااا. ستایش می گه نه این فقط اسمی که بهار بهش داده لابد باید گل اکبری ای چیزی باشه. با خنده می گم نه ستایش نه؛ باور کن. اشک حلقه می زنه پشت سیاره ی مردمک هام. دلم تنگ می شه برای خوابوندن نورا روی پاهام و نوازش طلایی موهاش. همین؟ خستم برای تایپ بیشتر؛ به گمونم همین.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۴ ، ۰۰:۴۱
بهار ،.

do.php (4288×2848)

 این از ضعف من نیست مامان؛ از قدرت دنیاست

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۳۱
بهار ،.